سرنوشتستان

.:: دلی که از بی کسی غمگین است، هر کسی را می تواند تحمل کند ::.

سرنوشتستان

.:: دلی که از بی کسی غمگین است، هر کسی را می تواند تحمل کند ::.

قربونت برم خدا...

پروردگار مهربان من، از دوزخ این بهشت رهایی ام بخش!

در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است

و هر زمزمه ای بانگ عزایی

و هر چشک اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی رنجزای گسترده ای...

در هراس دم می زنم!!!

در بیقراری زندگی می کنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است...

هیچ کس، هیچ چیز در اینجا "به خود" هیچ نیست

 "بودن من" بی مخاطب مانده است.

من در این بهشت، همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.

"تو قلب بیگانه را می شناسی که خود در سرزمین وجود بیگانه بوده ای!"

 

خدا جون عاشقتم...

سلام دوستان، از خوشحالی دارم بال در می یارم...

این دسته گل تقدیم به خدای خوبم، خدا جون کاش از خودم چیزی داشتم تا می تونستم بهت تقدیم کنم... میدونم که کار ما آدما خنده داره... چیزی رو بهت اعطا می کنیم که خودت بهمون هدیه دادی... اما ...

تقدیم با عشق...

باورم نمیشه، خدااااااااااااااااایا خیلی دوست دارم، خدایا واقعا تکی، نمی دونم چه طوری شکر این همه مهربونیتو به جا بیارم، این اتفاق واسه من کمتر از معجزه نیست... 


خدااااااااااااااااااااااااااااااایا دووووووووسسسسسسسسسست دااااااااااااااااااارم


گاهی مسیر جاده به بن بست می رود ...

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل می زند

در راه هوشیاری خود مست می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست

وقتی که قلب خون شده بشکست، می رود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده است

آخر، خلاف آنچه که گفته است می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای

وقتی میان طایفه ای پست میرود

هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ

بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود..

معلم شهید دکتر علی شریعتی

 

چرا توقف کنم، چرا؟؟؟

نهایت تمامی نیروها پیوستن است ،پیوستن

به اصل روشن خورشید و ریختن به شعور نور

طبیعی است که آسیاب های بادی میپوسند

چرا توقف کنم؟ چرا؟؟

پرنده ها به سوی جانب آبی رفته اند

افق عمودی است افق عمودی است و حرکت : فواره وار

                         و ...

در حدود بینش سیاره های نورانی میچرخند

زمین در ارتفاع به تکرار میرسد

و چاههای هوایی به نقب های رابطه تبدیل میشوند

 چرا توقف کنم؟ چرا؟؟؟

خواهش شفاف آب به جاری شدن صدای ریزش نورستاره،  بر جدار مادگی خاک

صدای انعقاد نطفه ی معنی و بسط ذهن مشترک عشق

صدا ، صدا ، صدا ، تنها صداست که میماند ...




ارسال نظر یک دوست

یکی از دوستان خوبمون یه مطلب زیبایی رو توو قسمت نظرات قرار دادند که فک می کنم قرار دادنش توو وبلاگم و حداقل یه بار خوندنش واسه شما دوستان عزیزم ضرر نداشته باشه:


اینم متن زیبایی که ایشون ارسال کردن:


خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان، اما به قدر فهم تو کوچک می شود، و به قدر نیاز تو فرود می آید، و به قدر آرزوی تو گسترده می شود، و به قدر ایمان تو کارگشا می شود، یتیمان را پدر می شود و مادر، محتاجان برادری را برادر می شود، عقیمان را طفل می شود، ناامیدان را امید می شود، گمگشتگان را راه می شود، در تاریکی ماندگان را نور می شود، رزمندگان را شمشیر می شود، پیران را عصا می شود، محتاجان به عشق را عشق می شود.

خداوند همه چیز می شود همه کس را...
به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس، بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا، و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف، و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک، و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار، و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها...

چنین کنید تا ببینید چگونه بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند، در دکان شما کفه­های ترازویتان را میزان می کند.
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

خـــدا و آرایـشــگـر !

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است.

خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.

برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!

اولین سال کاری

امروز سالگرد یک سال سرکار رفتنمه !!!

یک سال کاری هم گذشت... به همین سادگی، به همین خوشمزگی !!!

من که واقعا نمی دونم چه جوری این یه سال گذشت، این نشون می ده که عمرمون سریعتر از اون چیزی که فک می کنیم داره می گذره و لذتی که باید از این زندگی ببریمو نمی بریم!

 

بچه ها اینم شیرنیش.... البته خرماست !

چون هیچ لذتی از کارم نبردم!

 



البته قراره تغییر شغل بدم، واسم دعا کنید تا اون هدفایی که دوس دارمو هر چه سریعتر بهش برسم...اونوقت هر شیرنیی خواستین در خدمتم !

ای شالا همه به آرزوها و هدفاشون برسن ... ما هم توش!